و اینک شعر بعدی اعظم سعیدی تقلیدی از مریم حیدرزاده
«دوس ندارم»
چی می شه که من بگم،آدما رو دوس ندارم
خودمو،اونا رو حتی تو رو دوس ندارم
دیگه از منم گذشت که عاشق کسی بشم
حتی اون دیوونه بازی ها رو من دوس ندارم
آره راست می گی یه وقت جونم سرعشق می رفت
دیگه حتی فکر اون روزا رو من دوس ندارم
یه گره رو پیشونی، یه نگاه جای دیگه
حق دارم بگم که من عاشقی رو دوس ندارم
نه غریبه کاری کرد،نه آشنا خیری رسونه
هیچ کدوم،غریبه و آشنا رو دوس ندارم
می دونم کفره ولی دعا واسم فایده نداشت
من دعا نمی کنم،دعا رو دوس ندارم
کاش می شد همون بچه می موندیم همیشه
گر چه من خیلی بدم،بچه ها رو دوس ندارم
یه زمانی یه نگاه وجودمو تکون می داد
ولی حالاحتی اون نگاه و هم دوس ندارم
یعنی چی دیوونتم،می خوامت ، دوستت دارم؟
نمی دونم چرا این جمله ها رو دوس ندارم؟
خدا هر چی سر رام بود طعم تلخی رو می داد
آخه من می خوام بگم بدبختی رو دوس ندارم
خدایا هیچکی نساخت با تک دل بی قرارم
این یکی حق با منه،بنده ها تو دوس ندارم
همه عمرم توی سوختن واسه پروانه گذشت
ولی دل سنگم و حتی شمعا تو دوس ندارم